️ در عرصه قلمزدن و نگارش، بزرگان پارسی گوی نصایح زیادی نمودهاند. در این میان فردوسی بیش از همه به درست سخن گفتن تاکید داشته است. اگر از میان شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی صرفا به داستان پادشاهی خسرو پرویز نگاه کنیم، تاکیدات این بزرگمرد را بر درست سخن گفتن، بجا و بایسته سخن گفتن، با بزرگان سخن گفتن، سخن خام نگفتن، سخن زیادی نگفتن، سخن کوتاه و مجمل گفتن، سخن شیرین گفتن و سخن با مغز گفتن را میبینیم. نمونههایی از این دست:
چو یک ماه شد نامه پاسخ نوشت / سخنهای با مغز و فرخ نوشت
فرستادهای خواست شیرین سخن / که داند همه داستان کهن
سخنهای کوتاه و معنی بسی / که آن یاد گیرد دل هر کسی
یکی رنج بردار و او را ببین / سخنهای دانندگان برگزین
بدو گفت خسرو که با رنج تو / درفشان کنم زین سخن گنج تو
بخواند آنکسان را که بودند پیر / سخنگوی و داننده و یادگیر
دبیر سرافراز را پیش خواند / سخنهای بایسته چندی براند
ندانی که دهقان ز دین کهن / نپیچد چرا خامگویی سخن؟
◀️ با این مقدمه و با نگاهی از طریق دانش اقتصاد خبری و تحلیلی، اقتصادخوانها و اقتصاددانهای داخلی را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
✏️ چاووشان: گروهی که بسیار اهل مطالعه و تحقیق هستند و بسیار سخن میگویند و درافشانی میکنند. متاسفانه در داخل فاقد چنین اقتصاددانانی هستیم اما در عرصه بینالمللی میتوان نظایر متعددی برای آن برشمرد. کروگمن، رودریک، میلانوویچ، منکیو و . از این دستاند. سخنهای ایشان مایه نوشدن است و هر دم خواننده با مطالعه آنها پالایشی در افکار و آرای خود ایجاد میکند. به قول فردوسی همی نوکنم گفتهها زین سخن / ز گفتار بیدار مرد کهن»
✏️ خاموشان: گروه دوم دسته پرخوان و خاموشاند. بسیار اهل تحقیق و وابسته به میز و صندلی و اتاق کار هستند و به ندرت از فضای اتاق کار خود دل میکنند اما در بیان مطالب از بیم به هم ریختن آرایش و آسایش خود یا نبود مخاطب بیآلایش ساکتند. به قول مولوی پس جواب او سکوتست و س / هست با ابله سخن گفتن جنون». اگر در دایره حلقه نزدیکان این گروه از اقتصاددانان درآیید، بسیار بهرهمند خواهید شد و عمق دانش و وسعت تلاش و کوشش روزانه آنها شماره به حیرت واخواهد داشت.
✏️ دانشفروشان: این دسته اهل تحقیق نیستند اما تا آن اندازه اهل حکمت هستند که سکوت اختیار کنند و ادعای دفع قضا و قدر نکنند. به قول شاطر عباس ما کیستیم و قوت تدبیر ما کدام / تا ادعای دفع قضا و قدر کنیم». به هر جهت از روی تقدیر و نه تدبیر کرسیهای هیات علمی دانشگاهها را اشغال کردهاند و چندین دهه از جزوه ثابتی نان میخورند و همان را تدریس میکنند. این بندگان خدا خود را کارمند وزارت علوم میدانند که قرار است کار ثابتی کنند و مزدی بگیرند. پای سخن آنها که مینشینی یاد شعر مشدی اسمال» شاعر خوش ذوق وطنی خلیل سامانی» میافتی در وصف کیسهکش حمام: مشدی اسمال چه بود و چه شد آخر دنیا؟ جون اسمال، زمان نیز زمانهای قدیم!. مشدی اسمال سر و روی مرا خوب بشوی / چشم وا کن که بچشمم کف و صابون نرود». دانشفروش صفت کاملهای برای ایشان است.
✏️ مغشوشان: اما آنچه بیش از همه آزاردهنده است، دستهای اقتصادخوان داریم که عادت به نشستن و مطالعه ندارند اما سخننگفتن نیز نمیدانند. کلامشان آمیزهای مغشوش از مطالب دم دست رسانهای تا کتابهای کلاسیک اقتصادی است. دائم در سمینارهای مختلف ولگردی میکنند و چنان وادی قلم را بیصاحب و عرصه فهم و شعور مخاطب را تنگ قلمداد کردهاند که هر روز به آرایشی و آلایشی وارد میشوند. از هر کتابی ابتدا و انتهای نسخه ترجمه شده آنرا خواندهاند و اقیانوسیاند به عمق یک سانت. چون کاسبی آنها در همین سخنوریها و انعکاس آنها توسط افرادی بیسوادتر است، لذا جسارت انتقاد نیز ندارند. مطالب آنها را که میخوانی گویی ساندویچی را خوردهای که ظرف پنج دقیقه آماده شده است. این دسته را باید با از جنس همشهری ما مشرف اصفهانی» دانست. مشرف از شاعران عصر صفوی بود و عهد کرده بود تا مانند خمسه نظامی پنج منظومه اما با اشعاری بیمعنی بسراید. مقرر شد که به تعداد هر بیتِ بیمعنا یک مثقال نقره به او بدهند و به شمار هر بیت بامعنا یک دندان از او بکشند! نهایتا از میان چند هزار بیت و نقرههای فراوانی که کسب نمود، تنها سه دندانش را از دست داد! متاسفانه از آن ابیات امروز چیز چندانی باقی نمانده است. از آن جمله: ز افسارِ زنبور و شلوارِ ببر / قفس میتوان ساخت امّا به صبر!
* چاووش: کسی که پیشاپیش قافله حرکت میکند و آمدن آن را اعلام میدارد.
درباره این سایت