نقطه شروع جنگ‌های چهارگانه اقتصاد ایران تورم است. تورم موضوع آزاردهنده‌ای است که بخش‌های بزرگی از جمعیت کشور را با خود درگیر می‌کند. هیچ مساله‌ای -حتی فراتر از مسائل اقتصادی، در حوزه‌های مهم ت یا فرهنگ، هرقدر هم حساسیت‌برانگیز باشد- به اندازه تورم، گستردگی و اجماع در مخالفت با آن وجود ندارد. به عنوان مثال، امروز در ایران در مقابل حدود 24 میلیون نفر شاغل، 3/3 میلیون بیکار وجود دارد. وقتی راجع به تی صحبت می‌کنیم که می‌خواهد تعداد بیکاران را کم کند، تعداد نسبی کمی ذی‌نفع دارد، اما وقتی تورم-در مقیاس‌های قابل توجهی که ما طی چند دهه گذشته با آن درگیر بوده‌ایم- رخ می‌دهد، ده‌ها میلیون نفر از جمعیت به شدت تحت تاثیر آثار منفی آن قرار می‌گیرند. ضمن اینکه آزاردهندگی تورم در واحدهای کوچک زمان لمس می‌شود؛ یعنی هر بار که مردم خرید می‌کنند، متوجه افزایش قیمت‌ها می‌شوند و آزار می‌بینند. نیتی گسترده و غیرقابل تقبیحی که در نتیجه تورم بالا ایجاد شود، می‌تواند برای نظام ی یک تهدید جدی تلقی شود. بنابراین فارغ از آنکه مسبب تورم کیست، مردم انتظار دارند که حاکمیت در برابر آن کاری کند». ولی مشاهده‌ای که مردم در این زمینه دارند، با مشاهده علمی اقتصاددانان متفاوت است. اقتصاددانان رشد نقدینگی و چاپ پول توسط بانک مرکزی را به عنوان ریشه تورم می‌شناسند، اما عامه مردم تا این اندازه وارد عمق مساله نمی‌شوند. آنها فقط می‌بینند که فروشنده یا تولیدکننده، قیمت کالا را نسبت به دیروز افزایش داده است. اگر دولت صرفاً با هدف جلب رضایت مردم -و نه حل مساله- وارد این بازی شود، به دام جنگ‌های چهارگانه‌ای می‌افتد که از آن صحبت کردم؛ و اگر جنگ اول را شروع کند، باید تا جنگ چهارم پیش برود. این دومینویی است که از جنگ بنگاه و خانوار آغاز می‌شود. در جنگ اول، چون تعداد خانوارها از تعداد بنگاه‌ها خیلی بیشتر است، دولت طرف خانوار را می‌گیرد تا رضایت آن را جلب کند. در جنگ دوم، از آنجا که تعداد بنگاه‌ها از بانک‌ها بیشتر است، طرف بنگاه‌ها را می‌گیرد و در جنگ آخر هم که در یک طرف بانک‌های متعدد تجاری قرار دارند و در طرف دیگر، فقط بانک مرکزی است.

بنابراین تردیدی نیست که مساله با تورم آغاز می‌شود. با این حال، هم مشاهدات تجربی، هم آموزه‌های علم اقتصاد به ما می‌گویند تورم مزمن اقتصاد ایران در ناترازی نهادینه‌شده نظام مالی کشور ریشه دارد. دولت ایران ده‌ها سال است که با کسری بودجه مواجه است (از اواسط دهه 40 شمسی به بعد). کسری بودجه در ایران ساختاری و نهادینه شده و دلیلش این است که دولت می‌خواهد کارهایی انجام دهد که با تراز منابع و تعادل درآمد و هزینه‌هایش سازگار نیست. البته بخشی از ناترازی مالی در ساختار بودجه دولت منعکس است و بخش دیگر آن در نظام بانکی کشور؛ و هنگامی‌که این دو ناترازی در کنار هم قرار می‌گیرند، دومینوی جنگ‌های غیراصیل اقتصادی فعال می‌شود.



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها