️ما روی مادران که اصلیترین سهامداران سرمایههای انسانی آینده هستند، سرمایهگذاری نکرده ایم. با وجود اینکه بعد از انقلاب پنج تا شش میلیون دانش آموخته زن داریم و به نوعی یکی از پر شتاب ترین نرخهای رشد دانش آموختگان زن را در جهان داریم و با وجودی که نزدیک به هفتاد درصد صندلیهای دانشگاهها هم در اختیار ن است اما 37سال است که ازانقلاب سال 1357 میگذرد،اما نرخ مشارکت ن همچنان 13.5 درصداست. در صورتی که نرخ مشارکت ن پیش از انقلاب نیز همین حدود بوده است. یعنی ما نمان را به دانشگاه فرستادهایم و دانشمند کرده ایم اما آنها توانمندی لازم برای حضور جدی در عرصه های اقتصادی و اجتماعی و اشغال مشاغل را نیافتهاند. در واقع سرمایهگذاری ما بیشتر در حوزه آموزش عالی بوده است نه در حوزه توانمندسازی مادران و کودکان. یعنی ما دغدغه آموزش داشته ایم نه دغدغه توانمندسازی مادران برای پرورش کودکان توانمند.
❄️در واقع با توجه به فضای اعتماد آمیزی که بعد از انقلاب در خانواده ها نسبت به دانشگاه ایجاد شد، به دنبال فشارهای تورمی» و تعویق سن ازدواج»، خانواده ها متمایل شدند دخترانشان را روانه دانشگاه کنند. باید گفت، حضور گسترده دختران در دانشگاه در بعد از انقلاب به جای اینکه متأثر از یک برنامه یا ت مدون و حساب شده بلندمدت برای افزایش مشارکت ن باشد، بیشتر ناشی از یک ضرورت تاریخی و اقتصادی بود تا بحرانهای اجتماعی را به تأخیر بیندازند. به واقع اگر ما برای مادرانمان برنامهریزی و سرمایهگذاری داشتیم، آنوقت اکنون شاهد بودیم که نرخ مشارکت ن و سهم ن در اشتغال به صورت جدی تغییر است.
❄️به اعتقاد بنده مهم ترین شاخص برای اینکه دریابیم یک جامعه به سمت توسعه حرکت میکند یا نه، روند نرخ واقعی مشارکت ن است. منظورم از نرخ مشارکت،سهم نی است که در سن اشتغال قرار دارند و در بازار کار حضور دارند یعنی یا شاغل اند یا دنبال شغل میگردند. متوسط این نرخ در دنیا حدود 40 درصد و درتمام کشورهایی که در مسیر توسعه حرکت کردهاند، بالای 40 درصد است. بنابراین به نظر میرسد تجربه و الگوهای توسعه نشان میدهد با نرخ مشارکت اقتصادی 13درصدی ن، امکان ندارد بتوان در فرآیند توسعه گامهای جدی برداشت.
درباره این سایت